بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالضُّحَى ، وَاللَّیلِ إِذَا سَجَى ، مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، وّ ...
سلام علیکم
گفتیم که بحث از نون بعنوان مثال بود برای نزدیکی به محل بحث و خلاصه از فرمایش برادرمان که عبارت بود : "آن بحث «نون» را کامل نکردید و تقارن در آن را . منتظریم ." کامل نکردید ماند .
در این فرصت باز نخست می خواهیم نگاهی به کامل بیندازیم ، نه به مثلا نیمی از آن ، باز بعنوان مثال بحساب مثلا پنجاه از صد ، یا بعنوان مثال بحساب ابجد «ن»(1) از «ق» (2) ، کمتر، و یا بیشتر و مثلا نود ، و به ابجد «ص» (3) .
بلکه کاملا و بحساب صد در صد به یک چیزی اشاره شده ، و مورد اشاره فقط حتی نود ونه درصد کامل نشده هم نمی باشد ، ویا فقط متقارنش یک در صد کامل شده هم ، چراکه بحساب به یک صدی اشاره شده و در «آن» به تقارن کامل شده و نشده ، مگر اینکه حتی یک درصدی هم کامل نشده باشد و صد از آن برادر عزیزمان ! و چیزی برای کامل کردن نداشته باشم ، که چنین نیست ، چراکه فرموده اند : کامل نکرده ام ، بعلاوه منتظرند .
و باز بحساب صد در صد در آن نگاه نخستین از آن کامل شده است و بعد منتظر بقیه که کامل شود ، حالا در کجا ؟ خب روشن شد که در«آن» فعلا قابل ذکر نوشته شده است ، حالا در آن نانوشته هم نوشته شده که مستحق یادآوری هم باشد ؟ فعلا انتظارش می رود که نوشته شود .
پس فعلا ذی ذکر مستحق نگاه است ، مثل همانکه با نگاهی به کتاب خدا متقارن آنرا در حافظه نوشته و یادآور آن بودم ، البته به اندازه ی نگاهی که به کتاب خدا داشتم ، و سروکار با این نوشته از کتاب خدا بود ، نه آنکه از روی آن نوشته شد ، بلکه طرف نخست محور تقارنی بعنوان مثال چشم ، که کار ، تولید و ساخت ماست .
مثل رونوشتی کامل و بحساب صد در صدی که برادر عزیزمان از نوشته ی بنده داشتن و نه ناقص ، و بعد ذکرش فرموده اند : "آن بحث «نون» را کامل نکردید و تقارن در آن را . منتظریم .".
تا بعد ، ضمن اینکه پیشاپیش از همفکری شما تشکر نموده و ممنون خواهم بود ، فعلا خدا نگهدار.
پی نوشت :
(1)- ن وَالْقَلَمِ ...
(2)- ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ...
(3)- ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ، ...